خوشحالیم که این روزها و با نزدیک شدن به هفته دفاع مقدس، شهر بازهم پرشده از تابلوها و بنرهای مزین به تصاویر شهدا که از قضا شهرداری با ایدههای جالب و تحت عنوان «ما پیروزیم» در سطح شهر نصب کرده است. از مسیر اتوبان خرازی تا به خیابان ارتش برسیم، حداقل دو سه بنر بزرگ و زیبا دیدیم؛ مزین به چهره سردار بی سر خیبر (شهید همت) و بزرگ فرمانده و قهرمان این شهر «حاج حسین خرازی». و سایر نقاط شهر هم پر شده از همین یادها و نامها و تصاویری که به قول «مسعود ده نمکی» راست می گویند؛ حواس ما را پرت میکنند: «شهدا باعث حواسپرتی میشوند، حواسپرتی از سمت دنیاگرایی مردم و مسئولین، باید هم عکس و نام شهدا را پاک کرد تا بتوان خیلی راحت برعکس شهدا حرکت کرد.»
و خب البته آنهایی که به بهانه «حواس پرتی» رانندگان از سالها قبل تلاش کردند در ادامه پروژه «امام زدایی»، شهدا را هم به خواب و خیال خام خودشان، حذف کنند، هیچ وقت نگفتند چطور این همه بنر و تابلوی تبلیغاتی که در سرتاسر خیابانها و اتوبانها و بزرگراهها نصب شد، حواس کسی را پرت نمیکرد؟! فقط نام شهید یا تصویر شهید سنگینی میکرد روی شانههای شهر؟
خدا را شکر که هنوز هم میان همه همهمهها و شلوغیها و خستگیها و اتفاقات بد، این مردم حواسشان به شهدا هست. خدارا شکر هنوز شهدا، خط قرمز این جامعه هستند و کسی حق ندارد به ساحت مقدسشان خط و خشی بیندازد.
از مسئولی که روزنامه «جوان» او را «انقلابی» و «حزب الهی» معرفی کرد، بعید بود چنین نقطه سیاهی را در پرونده کاریاش ثبت کند. «حناچی» ابتدا گفت اصلا نصب یا حذف تابلویی صورت نگرفته است؛ بعد تاکید کرد حذف نام شهید در راستای «کوتاه نویسی» نام خیابان ها و معابر بوده و درنهایت خبر رسید که پیمانکاران پروژه ساماندهی نام خیابانها را اخراج کرده تا تاییدی باشد بر همین موضوع که خواسته یا ناخواسته عدهای میخواستند نام شهدا را حذف کنند. مشابه اتفاقی که ده نمکی میگوید در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی هم افتاده بود؛ اتفاقی مبتنی بر حذف تصویر شهدا از اتوبان تهران-قم و جایگزینی بیلبوردهای تبلیغاتی. این پروژه از زمانی که حضرت امام(ره) در قید حیات بودند، آغاز شد. بهانهشان استفتاء از خود امام (ره) بود. اینکه وجود این تابلوها موجب حواسپرتی رانندهها و وقوع تصادف میشود. بعدتر بهانههای دیگری هم اضافه شد. مثلا اینکه باید جامعه را از فضای جنگ و جبهه و غمناکی آن روزها دور کرد. نمادزدایی از روی دیوار کوچه و خیابان و معابر آغاز شد و حالا گویا عدهای خیال و وهم برشان داشته که چون مردم نسبت به برخی امور معترض هستند و مشکلات معیشتی خسته و کلافهشان کرده و حتی شاید نسبت به اختلاسها و رانت خواریهای مدام و مکرر آقایان و آقازادهها و ژن خوبها و زن خوبها (!) سِر شدهاند، از «شهدا» هم به همین سادگی میگذرند!
همین شهدا برایمان ماندهاند. دست از سر شهدا لااقل بردارید. دست به خاطرههایمان نزنید. دست به نام شهدا نزنید. دست به تابلوهایی که کوچه و خیابانهایمان را به نامشان و یادشان زینت بستهایم نزنید. بگذارید این یکی حداقل برایمان باقی بماند. بگذارید یادمان نرود هرچه داریم از صدقه سر همین شهداست.
باید خوشحال باشیم که در این شهر،مسئول و مدیر و معاون و هرکسی در هر پست و مقامی که هست، حق ندارد و اجازه ندارد حتی فکر ردشدن از نام و یاد شهید به ذهنش خطور کند و خوشحالتر می شویم اگر بدانیم این «وفاداری» به شهدا و خاطرههایشان نه از سر اجبار و مجیز و پست گرفتن و رزومه نویسی که از سر «عشق» و «خلوص نیت» است و اینکه مسئولانمان هم مثل ما میدانند و باور دارند هرچه داریم از برکت خون شهدا داریم. «گفتیم چه شد یاد شهیدان گفتند؛ یک کوچه به نامشان نکردیم مگر؟!» حداقل همان یک کوچه را برایمان بگذارید بماند. از آن همه قصه دلاوری، تنها هفته جنگی باقی مانده است. در این هفته تمام کوچههای پاک شده از نام شهید را دوباره ساماندهی کنید. نام شهید را سرختر و پررنگتر بنویسید. این کشور بدون شهدا، سرپا نمیماند.
از این همه برگ بید باید ترسید/ از مردم ناامید باید ترسید/ با ترس مخالفم ولیکن امروز/ از کوچه بیشهید باید ترسید!